کوش ؟
نهایت آرزوهایمتکه ی کوچک از این کره ی خاکیستکه بتوانم در آن آزادانه تو را در آغوش بگیرم .
View Articleباکتری
نکبتی که این زندگی را برداشته با هیچ اسکاچی شسته نمی شودزحمت نکشسیم ظرفشویی را قبلا امتحان کرده امزندگی ام تفلون استهر چه بکشی بیشتر خط می افتد .بذار آسوده بپوسم .کپک بزنم .باکتری ها را دوست دارم ...
View Articleفشارها
شبها میان مثانه ای از خون پر شده و دلی از درد لبریزشوقی بر سر من فرو میریزداز دیدن دوباره صبح هنگام توو تنها کابوس به پایان می رسد وقتی دیدنت میسر می شود اما همچنان مثانه ها پر خون است ...
View Articleبا نو
زخم زدی و خوب نشد بانووقت رفتنت غروب نشد بانوگرچه من از دلت گله مندمدل تو با دلم که خوب نشد بانو و اما بقیه اش ...چیزی نمیرسد به ذهن گاه گاهم
View Articleروزی از ماهِ دوم ِ پاییز
گریه هایی شبیه فریادم ، خنده هایی شبیه یک دردمرفتنت شد دلیل آزادی !؟ شانه ات را حصار خود کردمخاطرت از سرم نرفت هرگز ، قبل مرگم اسیر این یادمگلی از دامن تو برچیدم ، دسته گل ها به دست خود دادمخنده ات را...
View Articleحباب ...
بانوحباب رویاهایم ترک خوردهقدری صابون بیاورتا حبابی دیگر درست کنیم شاید این بار با ترکیدن این حبابحباب هایی کوچکتر ساختیمتا بیشتر به حقیقت شبیه باشد تا رویاتا بیشتر ...
View Articleببار
چشمهایم می سوزد از تابش آفتابدر گرمای تابستانی ِ تنتاما ابر بغض در گلویم صاعقه می پراکندکه ببار آری در گرمای تابستان هم میشودچشمهای بارانی داشت
View Articleمسیر یک طرفه
میان سردترین پیاده روی هایم تنها از گرمای سیگار سوخته ای گرم می شوم کهخاطراتت را دچار توهم می کند تنها از حرارت نفسی گرم می شوم که بو تعفنش عقده های را بالا می آوردتنها گرمایی را حس می کنم کهدوباره ای...
View Articleزندگی مفت
شب ها که ستاره باران می کنی آغوشت رامیان شهری از نگاه های هرزه و خانه ای در انتظار هم خوابه ای جدیدتنها یک چیز هیچ وقت یادت نخواهد رفتاین تخت را هم من خریده بودم ....
View Articleبودن - ماندن - رفتن
دنیای ما آنقدر کوچک است کهگاهی اوقات که سرم را بالا می گیرمتازه می فهمم که چه دایره ی کوچکی ستاین هستیو من چه کوتاه بودنم را می سرایمو شاید گاهی ماندنم را نقش می زنماما همیشه این را می دانمهر لحظه ای...
View Articleمن پیرتر شدم یا ؟
بازی باد با درخت هافصل پاییز را واضح تر می کند و رنگ سفید با موهای من پیری زود رس را شاید رنگ پاییز را قرض بگیرم برای موهایمو رنگ سفید را به زمستان پاییزی ببخشم .
View Articleمی آیم
زائره های چشمانتسوغاتی نگاهت را برایم آورده انداشک هایم را تبرک گونه هایت کردندو من دوباره به نیاز تو و به استجابت خواهش انسانی امعاشقت شدم
View Articleلالایی
تخت ها بستری برای خوابیدن یا خوابانیدن استاما چه افسوس که من خوابم نمی آید و مادرم هم از این دنیا رفته است ... نوشته هایی متفاوت تر از من در ... چند متر جلوتر ...
View Articleتیک تیک
کسانی در این دنیا وجود دارند که گاهی برای خالی نبودن عریضه قسمتی از قلبشان را نثار هر غریبه ای می کنندفکر کنم سرآمد این نوع از انسان ها خود بنده باشم .
View Articleزلف بر باد دادی و ...
کودک احساسم را به سوی چمنزار گیسوی تو روانه می کنمو چه زیبا غلط می خورد چه زیبا می رقصد و حتی می خنددکودک احساسم
View Articleاروتیک
وقتی اتفاق ما به تعویق می افتدلحظه ها برایم مثل سال استو وقتی اتفاق می افتد ثانیه ها زود می گذرد حتی برای بوسیدن
View Articleخودم هم نمی دونم
زبان می زنی به زخم هایم شور می شوی شیرین ِ من تلخ می کنی روزگار را زهر می کنی کامم را تا خیس شود چشمهایم و من نمی توانم درک کنم که چگونه هنوز دوستت دارم .
View Articleمنو با خنده نسوزون
حالا تنها یک قدم ماندهتا باورت کنمتا بارور شوم از تخم گریه های شبانه ای که در خاک چشمانم کاشتیو خیس شود تمام دشت گونه هایم شاید احساست را آفت خوردآفت حرفهای من نه ، آفت حرفهای زشت من باز هم نه ، خسته...
View Articleجزوه های دانشجویی
لحظه ای از برخورد تن به تن با تو در کوچه ای نمناک را به هزار سال آشنایی با آدم های دنیا نخواهم داد
View Article
More Pages to Explore .....