7UP
دریا را می گردمصدفها را می بوسموتنها صدایی که از تو می آید صدای لاشه های کشتی غرق شده ی جنگجویان استصدمه می زنی به منبا امواجی که درونشان هزار عروس دریاییجشن می گیرند پیروزی تو را و هزار نیش سمی که به...
View Articleحی لعنتی
می دونی یه وقتایی آدم اصلا نمی تونه بنویسه اگه بخواد به زور بشینه بنویسه خیلی چرت و پرت میشه ، منم ترجیح میدم یه چند وقتی ننویسم .
View Articleاصل اتفاق
تو با یار خود من با یار خودرو در روی همو ناگهانهر دو برگشتیم وخنده هامان یکی شد ...
View Articleاز آخر به اول
شبها غزل که می گوییدلم عاشق نور شمع می شود و هوسهای هم خوابگی اتشبها که غزل می شنومشعم روشن می کنمزیبای عریانی
View Articleدامنت سبز نیست
دلم آغوشی می خواهدکه رستنی باشد بشود در دامن سبزش پهن شد بی دغدغه و ساقه ای علف جوید کمی هم آفتاب پوستت را داغ کند بهتر بود اگر چمشه ای هم در دامنت داشتیوقت گرما کمی آبتنی می کردمو تو پیراهنم را...
View ArticleDanger keep out
فرودگاهی بدون پروازو برج مراقبتی بدون اپراتورتنها هوا گرم است و پرنده هایی که منتظر پرواز هواپیما هستندتا از شرط بندی با دانه های بیشتردنبال موتور آن پرواز کنندبازی مرگ و زندگی .و من تنها تابلو ای هستم...
View Articleاه اه اه
از اینکه یه مدتی هست نمیتونم بنویسم خیلی ناراحتم اصلا تا میام شروع کنم به نوشتن تمام افکارم از بین میره نمیتونم حتی یه کلمه هم بنویسم . هیچی ، انقدر شاکی میشم از اینجور موقع ها نمی دونمم باید چیکار کنم
View Articleمن ولی تنهایم
همه شب مست توام امشبم مست تو ام همه شب مست تو امفردا شب مست توامهمه شب مست توام آخ که من مست تو اممست تو امست تو امت تو ام تو امو اماممممممنمن ولی تنهایم
View Articleدل نیست
یه وقتایی انقدر بی حوصله میشم که دلم می خواد برم سوار یه قایق بشمهمینجوری تو دریا ول آفتاب یه کوچولو بتابه منم یه کلاه حصیری تو کیفم داشته باشمهیشکی نباشه ها ، هیشکی تنهاهمینجوری موج ، هی قایق ببره با...
View Articleآخ که یادم میره
و زمانی فرا می رسد که نوشته های یک مرد بی هیچ اندیشه ای از بین می رود میان سختی کار و رفت آمد در مترو هاتنها شبی می ماند و حافظه ای بی دقت
View Articleامان از این احساس
وقتی که تو حرف می زنی من مثل کودکی مبهوت تماشا ساکت می مانم تنها چند کلمه بله ، درسته ، خب و... کم آوردم لعنتی ، کم آوردم ...
View Articleگذرم به کوی عشق است
عشق گذرگاه باریکی ستو آدمها کارواننددر این گذرگاه هر کس راه زنی دارد که منتظر عبور اوست یا باید تسلیم شد ، یا ستیز کرد ماندنی در کار نیست عشق تنها یک گذرگاه است باریک اما
View Articleخواب می برد . خوابت برد
گاهی بیدار میشویاز خوابی که خواب نبود تنها بسته ماندن چشمهایی که سنگین شده استحسی درونت را قلقلک میدهدبرای دوباره پلک بستن برای دوباره خوابیدنو تو تمامی عمر رابا همین وسوسه سپری کردیافسوس که تاکسیاز...
View Articleیه جای خلقتت می لنگه
و خداوند بالشی داردبرای خوابیدن وقتی که چشمهایت این همه تلخی را می بیندخداوند به بهانه ی خوابیدن سرت را گرم بالش می کندتا تو نفهمی کجای کارش اشکال دارد
View Articleپاسخ
من پاسخی از تو نمی خواهم عزیزمحرف لبانت از دو چشمان تو پیداست پلکی بزن ، این گوش های من چه تیز استهر پاسخی از تو برای من چه زیباست .......انتظار سخت می باشد ...
View Articleبی حرکت شدی مثل مجسمه
زندگی با یک مجسمه تجربه ی جالیست هر چه که می خواهی را برآورده نخواهد کردو تو هر چه که می گذرد غمگین تر می شوی دیگر خودت نیستی مجسمه ای می شوی برای تزیین مجسمه ات دنیای تو تغییر خواهد کرد خشک می شوی نمی...
View Articleای بیست و هفت سالگی عجیب
وقتی بخاطرش از بوی عطری که دوست داری صرف نظر میکنی و از عطر مورد علاقه اون استفاده میکنی خوبه اما وقتی که رابطه ات تموم میشه میفهمی که چقدر احمق هستی دیگه میل به هیچکدوم از اون عطرها نداری . اینجوری...
View Articleگدایی
شبیه دستان کودکی شده امکه هر روز سمت هزاران غریبه دراز می شوداما تنها یک آشنادرد او را می فهمد و رنج او را می کشد و تنها یک نفر با نفرت به او نگاه می کندهمان آشنایی که رنج او را می فهمد و با قی آن هزار...
View Article